۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه


از ديده بجاي اشك خون مي آيد
دل خون شد و از ديده برون مي آيد

دل خون شد از اين غصه كه از قصه عشق
مي ديد كه آهنگ فسون مي آيد

مي رفت و دو چشم انتظارم بر راه
كان عمر كه رفت باز چون مي آيد

با لاله كه گفت حال مارا كه چنين
دلسوخته و غرقه به خون مي آيد

كوتاه كن اين قصه جانسوز اي شمع
كز صحبت تو بوي جنون مي آي

(علی شریعتی)
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis